«سه عمل سرنوشت ساز» امام خمینی در فرماندهی دفاع مقدس
تاریخ انتشار: ۳۱ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۳۳۳۹۵
پایگاه خبری جماران؛ محمدصادق درویشی در یادداشتی نوشت:
٢٧ سال از رحلت بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، امام خمینى گذشت. جامعه ایران در خرداد سال ۶٨؛ همچون سیلى خروشان، یکپارچه تبدیل به سوگوارى شد و تن به مشیت الهى داد. چند ماه پیش از آن، جنگ تحمیلى هشت ساله به پایان رسیده بود؛ مردم و خصوصاً رزمندگان هنوز خود را با فضاى جدید تطبیق نداده بودند که امام از میانشان رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
هنر مدیریت و رهبری در یک جامعه سیاسی در مواقع حساس و بحرانی اهمیت بسیار فراوانی پیدا میکند و به تعبیری نوع رهبری و راهبری جامعه، دورانساز میشود. جنگ ایران و عراق، از این منظر نیازمند نوعی تحلیل است که تاکنون کمتر بدان توجه شده است. در واقع سه مولفه اساسی برای تبیین جنگ قابل بررسی است: نقش مردم، فرهنگ و باورهای جامعه و آنچه ما در این نوشتار مدنظر داریم: رهبری و فرماندهی جنگ.
امام خمینی(ره) در زمانی سکاندار جامعه ایران بود که امواج و طوفانها، پشتدرپشت هم، کمر به فروپاشی و اضمحلال کشور بسته بودند: بحرانتجزیهطلبی، گروههای مسلح سیاسی، اقدام به کودتا علیه انقلاب و ترورهای گسترده مسئولین نظام و ... از جمله مواردی بود که رهبری سیاسی جامعه را به آزمونی دشوار فرا میخواند. بااینحال آنچه ماهیت اساسی رهبری امام و به تعبیری دیگر هنر فرماندهی او را آشکار کرد؛ تجاوز عراق به مرزهای ایران و آغاز جنگی گسترده علیه ایران، انقلاب و مردم بود. در واقع، از روز 31 شهریور 59 امام خمینی به طور توامان دو موقعیت سرنوشتساز «رهبری سیاسی» و «فرماندهی نظامی» را با هم پیش برد.
ظهور و بروز فرماندهی امام در جنگ را مختصراً در سه برهه اصلی جنگ یعنی آغاز، تداوم و پایان جنگ میتوانیم بررسی کنیم. در واقع در این سه برهه، "عمل سرنوشتساز" با منش و روش توحیدی امام خمینی عجین شده است.
آغاز جنگ؛ شکلگیری روحیه دفاع ملی
یکی از پرسشهای فلسفی و اساسی جنگ همچنان این است که چگونه جوانان تربیت شده در دوران پهلوی توانستند با اتکاء بر روحیه خودباوری و توکل به خداوند، جنگ را این گونه ظفرمندانه پیش ببرند؟ در این پرسش نقش امام در دوران شاه به طور ضمنی نادیده گرفته شده است... اما در پرورش روحیه ایمانی و توحیدی نسل جوانِ جنگ، دوران مبارزه پیش از انقلاب نیز بسیار موثر بود. رفتار مبارزاتی امام فراتر از اینکه تنها به سرنگونی رژیم شاه نظر داشته باشد، در شکلگیری و پرورش نسلی از جوانان حقجو با بنمایه اندیشه دینی تاثیر بسزایی داشته است و همین عامل موجب برتری نظامی ما بر عراق شد. مسالهای که از محاسبات صدام خارج بود؛ در واقع اگر منش مبارزه امام از سال 1341 را دنبال کنیم، به یک مولفه بنیادین میرسیم: نقش محوری مردم در تمام کنشهای سیاسی، اجتماعی.
در دوران اوج گیری مبارزات براندازانه علیه رژیم شاه، که پس از سرکوب خونین 15 خرداد 42 شکل گرفته بود، گروههای سیاسی، چریکی و انقلابی زیادی در جامعه ایران سر برآوردند. سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریکهای فدایی، گروههای مسلح کمونیستی و ... در این میان تنها امام خمینی بود که اساس مبارزه خود را بر نقش مردم استوار کرده بود. به بیان دیگر، شکلگیری «روحیه دفاع ملی همه جانبه مردم» در مقابله با ارتش بعثی عراق را باید در سالهای قبلتر جستجو کرد. از آن زمان که امام مخالف ترور، عمل مسلحانه و خشونت در مبارزات بود، تنها به این دلیل که حضور مردم در صحنه کار را تمام خواهد کرد. اعتماد به مردم در میدان بلاخیز مبارزه با شاه که به پیروزی انقلاب اسلامی منتهی شد، در آغاز جنگ هم جواب داد. امام در این برهه باعث شکلگیری روحیه دفاع ملی شد.
بدین ترتیب در مدیریت جنگ در آغاز آن، مشارکت دادن مردم موجب شد که شیوههای کلاسیک نظامی که در رژیم شاه آموزش داده شد و در آغاز جنگ کارآمدی نداشت، کنار گذاشته شود. جنگ به مردم واگذار شد و این تصمیم دوران ساز امام موجب شد که جشنوارهای از خلاقیتها، عقلانیتها، شهامتها و ایستادگیها توسط مردم به منصه ظهور برسد. به تعبیر دیگری این هنر امام بود: جوانانی که در رژیم شاه برای خوشگذرانی به ساحل خزر دعوت میشدند را، پای قصه جنگ آورد و همانها شدند غواصان اروند...
تداوم جنگ، هنر مشورتپذیری
پس از آزادسازی خرمشهر در سوم خرداد 1361، جامعه جهانی توجه صحیحی به مطالبات به حق مردم ایران برای محکومیت عراق، دریافت غرامت و بسیار موارد دیگری نشان نداد. در این میان مساله ورود به خاک عراق، تعقیب متجاوز و نهایتا تنبیه او در میان فرماندهان نظامی و سیاسی جنگ جدی شد. فرماندهان سپاه، ارتش و همینطور فرماندهان سیاسی جنگ که از سوی امام منسوب شده بودند اتفاق نظر داشتند که به لحاظ نظامی توقف ما در مرز توجیهی ندارد. امام به طور مشخص ضمن اینکه بر تداوم جنگ باور داشت اما موافق حضور و ورود در خاک عراق نیز نبود. ادله قابل تاملی هم برای این سخن از ایشان موجود است:
1 . ورود قوای ایران به خاک عراق موجب افزایش انگیزه ارتش بعثی برای جنگیدن میگردد. مردم عراق تا الآن از صدام حمایت نمیکردند چون صدام در خاک ما بود. اما اگر وارد خاک عراق شویم، مردم حمایت میکنند و نباید مردم عراق را در مقابل خود قرار دهیم.
2. الآن از لحاظ بینالمللی موضع برحق داریم و متجاوز در خاک ماست. اگر وارد خاک عراق شویم کشورهای جهان، ایران را به اشغالگری متهم مینمایند.
3. اگر وارد عراق شویم، مردم بیگناه عراق آسیب میبینند و اذیت میشوند. نباید در جنگ، مردم عراق که با ما نجنگیدند، آسیب ببینند...
4. پس از ورود به خاک عراق، کشورهای عربی در حمایت صدام، صریح میشوند و تعصب عروبیت خود را نشان میدهند عربها که متفق نیستند و بعضیها با ما هستند پشت سر صدام قرار میگیرند و کار ما دشوار میشود.
در این بین، با درک تمام دغدغههای امام که جنبه دینی و اخلاقی از یکسو و البته سیاسی و مدیریتی کلان داشت، فرماندهان نظامی به این مساله تاکید میکردند که در صورت توقف در مرز و پشت اروند رود، نمیتوانیم به خوبی دفاع کنیم. گذشته از این، عراق اگر بداند که ما خط قرمزی برای ورود به خاکش داریم یک امنیت بالادستی پیدا میکند و با تمرکز نیروهایش در مرز، تجاوز را درفرصت دیگر از سر خواهد گرفت. ادله نظامی متقن فرماندهان، موجب شد که با همان سلامت و اعتماد به نفسی که در امام خمینی (ره) وجود داشت، مشورت و نظر کارشناسان را بپذیرد و قوای ایران وارد خاک عراق شوند. تصمیمی که اگر گرفته نمیشد امروز در سال 1395 شاید باید به این پرسش اساسی جواب میدادیم که: چرا وقتی در موضع برتری بر عراق بودید، جامعه جهانی نیز پیگیر حقوق شما نبود به عقبنشینی از سر ضعف صدام دل خوش کردید و متجاوز را تعقیب و تنبیه نکردید؟!
پایان جنگ، درس ماندگار مسئولیتپذیری
یکی از مسائل پرابهام و چالشبرانگیز که امروز در میانه مباحث جنگ ایران و عراق جا خوش کرده است، مساله پایان جنگ و چگونگی آن است. در واقع پذیرش قطعنامه 598 یک تصمیم سیاسی و استراتژیک بسیار مهم بود که تنها امام خمینی در جایگاه کانونی آن قرار داشت. به نظر میرسد با توجه به سیر حوادث و اتفاقات جنگ، تصمیم به پایان آن، اگرچه از سوی امام خمینی به نوشیدن جام زهر تعبیر شد، اما بیانگر اوج عقلانیت، مصلحتسنجی و تدبیر امام نیز به حساب خواهد آمد.
قطعنامه 598 سازمان ملل، اگرچه با مطالبات جمهوری اسلامی ایران فاصله داشت اما برای اولین بار عراق را به عنوان متجاوز شناسایی کرد و پیش از آن، جنگ عراق علیه ایران با عنوان «وضعیت ایران و عراق» در قطعنامه ها یاد می شد ولی این قطعنامه از وضعیت ایران و عراق تحت عنوان درگیری و جنگ یاد کرد. به شناسایی متجاوز و مجازات او توجه نشان داد. و به جای آتش بس و تثبیت وضع، برای اولین بار سازوکار یک صلح در آن دیده شد. در واقع قطعنامه 598 با هر محاسبه حقوقی و سیاسی یک گام رو به جلو به نفع ایران محسوب میشود.
در تاریخ صدور این قطعنامه (حدود یکسال پیش از پذیرش آن) ما مناطق زیادی از عراق را در دست داشتیم. فاو و شلمچه متعاقب دو عملیات پیروزمندانه والفجر 8 و کربلای 5 به دست رزمندگان افتاده بود. در واقع نمیتوان موضع برتری ایران در این برهه (زمستان 65) را انکار کرد. در این تاریخ، ما برخلاف سایر قطعنامهها آن را رد نکردیم و در عین حال بهخاطر ملاحظاتی از جمله عدم اعتماد به نظام بینالملل، قطعنامه را نپذیرفتیم. مذاکرات و تلاش ما برای رفع ابهام در بندهای قطعنامه ادامه داشت و بنا داشتیم که برای تضمین احقاق کامل حقوق به جنگ و کسب پیروزیهای بیشتر ادامه دهیم.
پس از حمایت همه جانبه قدرتهای جهانی از عراق و بازپسگیری مناطقی از عراق که در دست ایران بود از یکسو؛ و همچنین موضع ضعف تسلیحاتی و اقتصادی کشور از سوی دیگر، همچنان قطعنامه 598 که در زمان برتری ما صادر شده بود، روی میز به عنوان گزینه ای برای پایان جنگ باقی مانده بود. شاید تاخیر در پذیرش آن قطعنامه منجر به تغییر وضعیت و شرایط علیه ما میشد. در این برهه حساس که فردی نمیتوانست مسئولیت سترگ پایان جنگ را متقبل بشود، امام خمینی، با اقتدار و با روحیه معامله با خداوند به صحنه آمد. قطعنامه را پذیرفت و تمام مسئولیتهای آن را نیز به عهده گرفت.
در واقع اگر سیر رهبری و فرماندهی امام در جنگ را مشاهده کنیم، متوجه میشویم که "مسئولیتپذیری" هم به عنوان مولفهای بنیادین در پازل رهبری امام قرار گرفت. این کارنامه (فرماندهی امام در جنگ) هم به لحاظ ماهوی یعنی دمیدن روح خودباوری و وحدت ملی و هم به لحاظ شکلی یعنی حضور در تصمیمات سرنوشتساز و پذیرفتن مشورت و مسئولیت از غنای کامل بر خوردار است.
پس از آنکه امام قطعنامه را صادقانه پذیرفت، عراق همانگونه که انتظار میرفت به آتشبس پایبند نبود و حملاتی همهجانبه را در جنوب و غرب از سر گرفت. در این برهه، مردم (که پیشتر نشانههایی از خستگی از جنگ را بروز داده بودند!) پاسخ عمل صادقانه امام را به بهترین نحو دادند و با حضور چشمگیر در جبههها، تجاوز پایانی عراق را سرکوب کردند.
به نظر میرسد یکی از رویکردهای مغفول به جنگ ایران و عراق، پرداختن به آن با رویکرد تبیین فرماندهی و رهبری است. حضور امام در موضع فرماندهی جنگ، اگرچه در ظاهر، پیرمردی در اتاقی ساده و در نقطهای دور از صحنه جنگ را نشان میدهد اما با درکی عمیقتر؛ دریافت توحیدی و الهی امام و تزریق روح خوداتکایی، عقلگرایی، شهادتطلبی و ایستادگی به جبهههای جنگ، از ویژگیهای هنر فرماندهی او بود. تکلمه این نوشتار، به یاد روح بلند او در سالگشت رحلتاش، سخنی است که ایشان پس از پایان جنگ گفتند:
«ما در جنگ حتی یک لحظه هم نادم و پشیمان نیستیم. ما برای ادای تکلیف جنگیدیم، نتیجه مهم نیست؛ ما در این جنگ ابهت ابرقدرتها را شکستیم...»
منبع: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس
*این یادداشت در تاریخ 1395/3/16 به رشته تحریر درآمد و به مناسبت سالگرد آغاز دفاع مقدس بازنشر شده است.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر راهپیمایی اربعین انتخابات خبرگان رهبری امام خمینی جنگ تحمیلی دفاع مقدس انتخابات مجلس لیگ برتر راهپیمایی اربعین انتخابات خبرگان رهبری ایران و عراق امام خمینی سرنوشت ساز قطعنامه 598 پایان جنگ آغاز جنگ خاک عراق رژیم شاه شکل گیری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۳۳۳۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
غیرت؛ دگرگونی عقلانی
«حمیدرضا الداغی» مردی ۴۵ ساله بود که حالا اغلب ایرانیهایی که نامش را به خاطر دارند، او را به عنوان «شهید غیرت» میشناسند؛ فردی که تصمیم گرفت در برابر تعرض به چند بانوی ایرانی از خود غیرت نشان دهد و در دفاع از آنها جان خود را از دست داد.
به گزارش ایسنا، وطن امروز به مناسبت سالگرد شهادت حمیدرضا الداغی نوشت: غیرت، واژهای نامآشنا در بین مردم ایران است که در تعابیر مختلفی از آن یاد شده است. اغلب غیرت را برای مردان به کار بردهاند و آن را جزئی از ویژگیهای مردانه دانستهاند. به این واژه که در ادبیات عمومی ما نیز کاربردهای فراوانی دارد، میتوان با ادبیات مختلفی رجوع کرد. غیرت یکی از شاخههای «مسؤولیت اجتماعی» که به طور فطری در انسان نهفته است. از سوی دیگر برخی افراد در جامعه تلاش کردهاند تا مفهوم غیرت را به مفاهیم نازلتر تقلیل دهند؛ «حسادت جنسی»، «تعصب»، «حصربندی فعال» و... از جمله برچسبهایی است که در سالهای اخیر به مفهوم غیرت نسبت داده شدهاند، گویی که غیرت یک نقص است که باید آن را سرکوب کرد. برخی نیز پا را فراتر گذاشته و این مفهوم را به صفتی حیوانی تقلیل دادهاند. بر اساس ادعای این دسته از افراد، غیرت یک واکنش زیستشناختی است که نوعی واکنش به ربایش جنس مخالف قلمداد میشود؛ این دسته از افراد معتقدند در شرایط قانونمندی دنیای مدرن به دلیل اینکه ربایش افراد جرمانگاری شده است، لذا غیرت نیز امری سنتی تلقی شده و دیگر کاربردی ندارد! اما آیا میتوان مساله غیرت را به امری زیستشناختی تقلیل داد؟
ابنفارسی معتقد است غیرت دارای ۲ ریشه است: یکی از آنها به معنای «صلاح، اصلاح و منفعت» است و دیگری به «اختلاف بین ۲ چیز» دلالت دارد. در اصطلاح نیز غیرت به اشکال متعددی که تقریبا مشابه هستند، تعریف شده است. ملااحمد نراقی، غیرت را تلاش برای حفظ چیزی که نگهداری آن مهم است، میداند؛ چیزی که فضایل نفسانی است و ناشی از شجاعت، بزرگمنشی و قوت نفس است. اما میتوان یکی از دقیقترین تعبیرها را از علامه طباطبایی دریافت کرد. این مفسر و فیلسوف بزرگ معتقد است: غیرت یک اخلاق حمیده و ملکات فاضله است و عبارت است از دگرگونی حالت انسان از حالت عادی و اعتدال به طوری که انسان را برای دفاع و انتقام از کسی که به یکی از مقدساتش اعم از دین، ناموس یا جاه و امثال آن تجاور کرده از جای خود میکند و این صفت غریزی صفتی است که هیچ انسانی به طور کلی از آن بیبهره نیست. هر انسان را که فرض کنیم - هر قدر هم که از غیرت بیبهره باشد - باز در برخی موارد غیرت را از خود بروز میدهد.
علامه طباطبایی با عام دانستن مفهوم غیرت، این نکته را تبیین میکند که زمانی که شما در حراست از هر امر مقدسی از حالت اعتدال خروج میکنید و دگرگون میشوید، در واقع رگههای غیرت در شما فعال شده است. حال گاهی این غیرت نسبت به خانواده به کار گرفته میشود، گاهی عمومیتر نسبت به زنان و دختران استفاده میشود و گاهی نیز دفاع از وطن است.
بهتر است این مساله را با چند سوال پیش برد، اساسا امر مقدس برای یک جامعه چطور ساخته میشود و چه چیزهایی برای مردم مقدس شمرده میشود؟ این مساله از آن جهت دارای اهمیت است که اگر شما موضوعی را مقدس نشمارید طبعا فطرت شما نیز برای دفاع از آن فعال نمیشود. سوال بعد این است که دستهبندی امر مقدس توسط چه کسی یا چه کسانی انجام میشود؟ یعنی چه کسی این دستهبندی را پیش روی یک جامعه قرار میدهد که چه مسالهای مقدس است و در صورت تعرض و تجاوز به حدود آن، شما باید از خود غیرت نشان دهید. شاید در نگاه نخست پاسخ به این سوالات عرفی تلقی شود، یعنی آنچه در ادبیات عمومی جامعه مقدس شناخته شود در نتیجه همان است اما اساسا اینگونه نیست، بلکه غیرت امری فرهنگی است که از تاریخ یک جامعه برخاسته است. زمانی که آرش جان خود را در کمانی قرار میدهد و آن را رها میکند، در واقع نسبت به مرزهای یک سرزمین غیرت نشان میدهد. این فرهنگ به واسطه شاعران و نویسندگان و تاریخنگاران به نسلهای بعدی منتقل میشود و دولتها و حاکمیتها وظیفه دارند تا نسبت به آن اهتمام داشته باشند. این مساله از آنجا لازم توجه است که سست شدن پایههای غیرت در بین اقشار یک جامعه منجر به فروپاشی اجتماعی خواهد شد.
غیرت در متون اسلامی مبتنی بر ۵ مولفه است:
۱- مولفه بینشی است (ایمان و عدم کفرورزی)
۲- مولفه هیجانی عاطفی است (عدم سختدلی، حمیت و عزت نفس)
۳- مولفه رفتاری است (پرهیز از موسیقی و شجاعت)
۴- مولفه ارتباطی است (کنترل ارتباط با نامحرم، کنترل ظاهر همسر، جلوگیری از خرید غیرضروری، محافظت از همسر در برابر نگاه بیگانه و عدم سختگیری بیمورد)
۵- مولفه جنسی است (عدم ارتباط جنسی با نامحرم و عفتورزی)
آنطور که گفته شد، غیرت ابعاد گسترده و بههمپیوستهای دارد که فرد باید آنها را در خود پیدا کند و دولتها باید زمینه تقویت آنها را فراهم کنند.
«حمیدرضا الداغی» مردی ۴۵ ساله بود که حالا اغلب ایرانیهایی که نامش را به خاطر دارند، او را به عنوان «شهید غیرت» میشناسند؛ فردی که تصمیم گرفت در برابر تعرض به چند بانوی ایرانی از خود غیرت نشان دهد و در دفاع از آنها جان خود را از دست داد. او ساعت ٢١ هشتم اردیبهشت در یکی از معابر شهری سبزوار به منظور دفاع از همشهریان خود از سوی چند جوان بشدت مورد اصابت ضربات سلاح سرد قرار گرفت و به فیض شهادت نائل آمد.
حالا بهتر است مساله را به گونهای دیگر مورد بررسی قرار دهیم: «فردی که در برابر ظلم به یک فرد یا افراد دیگر وارد درگیری میشود، بدون آنکه پیش از آن شناختی نسبت به آن فرد مورد ظلم واقع شده داشته باشد، آیا رفتاری زیستشناختی از خود بروز داده است؟ امام صادق علیهالسلام میفرماید: مرد برای اداره منزل و خانواده خود به ۳ خصلت نیاز دارد که اگر در طبیعت او نباشد، باید خود را با تکلف به آنها وادارد: خوش رفتاری، گشادهدستی سنجیده و غیرت برای حفاظت از آنها.
جامعه ایرانی طی سالهای اخیر هجمههای زیادی را علیه مساله «غیرت» تجربه کرده است. کمپینهای مختلفی چون «زن ناموس هیچکس نیست» از جمله همین موارد است که هر از چند در شبکههای اجتماعی داغ میشود. این مساله با هدف سرکوب موضوع «غیرت» از سوی مهاجمان مورد استفاده قرار میگیرد و بهانههای مختلفی نیز دارد. لذا لازم است جامعه نسبت به مفاهیم غیرت همواره حساس باشد. البته هست اما در سالهای اخیر و بویژه پس از روزهای حوادث ۱۴۰۱، گویی نوعی وادادگی همراه با لجاجت وارد رفتار برخی از مردم جامعه شده است. در حالی که برخی مردم ما نسبت به عواقب این وضعیت آگاه هستند اما بر اساس نوعی فرهنگ تحمیلی گویی تمایل دارند از ریشههای فرهنگی و اعتقادی خود فاصله بگیرند یا اینکه القای این فاصله را نوعی بهروز بودن و امروزی بودن جلوه دهند. از این جهت شخصی چون شهید الداغی در بین مردم میروید و بار دیگر این مساله را به ما یاد آوری میکند. ۲ سال پیش در هشتم اردیبهشت ۱۴۰۱ ما دوباره به این موضوع فکر کردیم که زن در جامعه ایرانی امری مقدس است، فراتر از همه ادعاهای غرب که زن را یک موجود عادی ابزارگونه میبیند.
انتهای پیام